نویسنده: سعید فرد
پیشگفتار
مدتها در این اندیشه بودم که بتوانم به یاری ایزد منان دستنوشتههایی تهیه کنم و طی آنها مسیرم را ترسیم کنم. مسیری که موجب تغییر و دگرگونی در زندگی من و میلیونها زن و مرد دیگر گشته است و باعث روشنی و تعالی زندگی ما و رفتن به فراسوی تاریکیهاست. تاریکی هایی که سالها ما را اسیر خود، ترسها و وهمهای خود کرده بود. تمام سعی من در این مجموعه ارائه یک تجربهی شخصی است در پیمودن این مسیر پر فراز و نشیب. تلاش کردهام چیزی بیان شود که خود با تمام وجود و تمام پوست و خون و گوشت خودم احساس کرده ام.
البته خیلی از اتفاقات و دریافت های روحی را نمیتوانم در قالب کلمات بگنجانم، چون هیچ جمله و کلمهای را نمیتوانم بیابم که بتواند بازگوکنندهی آن حال و هوا باشد، امّا تمام همّت خود را به کار برده ام تا بتوانم مطالب را بگونهای ادا کنم که شاید شما را نیز به آن سیر و سلوک دعوت کنم تا همراه همدیگر از این کوچه پس کوچههایی که تا به امروز و هم اکنون پیمودهام بگذریم. سعی کرده ام از مسیری بگویم که خیر و برکت زندگی و نیز چراغ راه من و دوستانی همچون من گشته است. میخواهم نقشهی این مسیر را به عنوان وظیفهی خویش و عشقی که خداوند متعال به من عطا فرموده و موجب تولد دوبارهی من در زندگی شده، به شما دوستان تقدیم کنم. شاید بتواند سوسوی امیدی باشد برای یکی از شما خوانندگان که امروز خود را در چاه ناامیدی، نابودی و انزوا میبینید.
دیگران، در این مسیر به من کمک و یاری رساندهاند. امیدوارم این تجارب تلنگری بر زندگی شما باشد برای رویش مجدد و زایش متعالی…